جهت طراحی حرفه ای وبسایت
برای مشاغل و کسب کار خود به آدرس
مراجعه و جهت ثبت سفارش
با قیمت مناسب اقدام کنید
سلام دوستان گلم کانال تلگرامی ما را دنبال کنید
جدید ترین دلنوشته ها و متن های غمگین
ID: @azaddel
روی عکس زیر کلیک کنید
ما را ب دوستان خود معرفی کنید
از آرشیو صفحات وبلاگ دیدن بفرمایید
روی عکس زیر کلیک کنید تا وارد صفحه شوید
دوستان گلم با همه تبادل لینک ها موافقط میشه
لطفا وبلاگو با اسم دلنوشته های عاشقانه لینک کنین
و بگین که لینکتون کنم
تشکر
زندگی قطاریست
و ما مسافر آن
به سوی بی نهایت
در بین راه کسانی پیاده میشوند
و بی اختیار مجبور میشوند
عزیزان خود را ترک کنند
مهربان باشید
شاید مسافر بعدی شما باشید
#هوگو
باز هم پاییز آمد
فصل شب بیداری های طولانی
در میان اندوهی از درد و دوری
آری آن شب پاییز
که تو رو در آغوشم گرفتم
حتی فکرش را نمیکردم
که نبودت اتش بر جانم بزند ...
#هوگو
شب ها وقتی چشمانم را میبندم
گذشته به سراغم می آید
گذشته ای که هرچند خوش نبود و درد روی درد بود
ولی بودند کسانی که در کنارشان خوش بودیم
ولی حالا فقط خاطره هایشان در ذهنمان پیله بستند
خاطره هایی که کاش میشد یک ثانیه فقط با چشمانم
بار دیگر آنها را ببینم
یا عزیزانی که دلتنگشان هستم
نمیشود
که یاد و خاطرات را فراموش کرد
ولی میشود با آنها زندگی کرد
هرچند با چشمانی پر از اشک و غم
چه زیبا گفت شهریار
يار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم
تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز
من بيچاره همان عاشق خونين جگرم
خون دل ميخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم اين است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جواني هوسي
هوس عشق و جوانيست به پيرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به رز و سيم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگي و حسن و جواني و هنر
عجبا هيچ نيرزيد که بي سيم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سيمم بود
که به بازار تو کاري نگشود از هنرم
سيزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سيزدهم کز همه عالم به درم
تا به ديوار و درش تازه کنم عهد قديم
گاهي از کوچه معشوقه خود مي گذرم
تو از آن دگري رو که مرا ياد توبس
خود تو داني که من از کان جهاني دگرم
از شکار دگران چشم و دلي دارم سير
شيرم و جوي شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت
شهريارا چکنم لعلم و والا گهرم
گاهی دلیلی برای ماندن نیست
گاهی چشم ها رنگی جز سیاه و سفید
و گوش ها چیزی جز سکوت نمیشنوند
ب خودت می آیی میبینی موهایت تماما سفید شده
ن از پیر شدن ، از درد هایی
ک ب سراغمان می آیند
درد دوری و درد روزهایی
که روزگاری چشمم تو را میدید
و دستانی که دیگر دستان تو را در آغوش نمیگیرند
آه چه احساس غریبیست تنهایی
👤 هوگو
در من کوچه ای است
که با تو در آن نگشتم
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی
که با تو هنوز نگفته ام ...
"افشین یداللهی"
"چقدر این متن زیباست"
کاش میشد تکه ای ازخود را
برای خودت نگه داشت
تا روزی در تنهایی آن را بغل کرد
و آرام گریست،
کاش میشد وفا را نوشید
و معرفت را تفسیر کرد
#هوگو
میشود زندگی کرد
نفس کشید
میشود ساخت و پیدا کرد
جوانی را
همانی که سالها منتظر آمدنش بودیم
و به وقت آمدنش
غم را هم با خودش آورد
کجای قصه را بد نوشته بودیم
که هرچه میرویم
سکانس خوبش نمایان نمیشود
آری ژانر زندگی ما
از اولش غم انگیز بود...
#هوگو
زندگی برایم بازی بود
بازی ای که هیچ بردی نداشت
هیچ انتهایی نداشت
بالا و پایین داشت
مثل درخت ارغوان که سایه داشت
ولی یار نداشت
ابتهاجی بودم
که دور افتاد
و رفت...
#هوگو
کسی که در برابر بتهوون، باخ و موتزارت، فروتنانه سکوت اختیار کند، به تار جلیل شهناز، عود نریمان، آواز شجریان و ترانه ی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد... کسی که مولوی را قدری بشناسد، حافظ را قدری بخواند،خیام را گه گاه زیر لب زمزمه کند، و تک بیت های ناب صائب را دوست بدارد،چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد... کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته، اندوه مناجات سحری در ماه رمضان، عظمت خوف انگیز کاشیکاری های اصفهان، و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشد، چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد..."شاید سخت، شاید دردمندانه، شاید در فشار؛ اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد..."
به قلم 👤نادر ابراهیمی
سالها در پی چشم هایت دویدم
نور را در زیباییش دیدم
عشق پرتویی از نگاهت بود
که بر زندگی بی جان من تابید
#hogo
شرط زندگی عاشق بودن است
رنج بردن است
دیوانه شدن است
دیوانه ی چشم های زیبایت
کاش میشد یکبار دیگر نگاهم کنی...
#hogo
تو را از خدا خواستم
اما گویا سرنوشت جور دیگری برایم نوشت
یکی مثل تو
خوش صدا و مهربان
در کنارم است و
وقتی به چشم هایش خیره میشوم
انگار تو را میبینم
برایم چه دعایی کرده ای
ک اینگونه سایه ی مهربانیت
روی زندگی ام افتاده است
راستی
به زیارت امام رضا رفتیم
درست همان جا که نشستیم
کنارم نشست
دلتنگت بودم
هر بار که میدیدمش
یاد تو می افتادم
عجب رسمی این روزگار دارد
#هوگو
امروز
در خواب
صدایم کردی
اما خبری از تو نبود
دنبالت گشتم
ولی پیدایت نکردم
بگو کجایی
#هوگو
هر سال بهار که میشود
دلم بیشتر از همه ی فصل ها یادت میکند
بهار فصل عاشق شدن است
عاشق تو شدن
و من در بهار زندگی ام تو را در قلبم نشاندم
چقدر نیستی
چقدر اتش نبودنت دارد میسوزاند دل خسته ام را
کاش زود تر این بهار تمام شود
همیشه ب یادت هستم
#hogo
میدانی دلبر؟
حکایت من و تو،
حکایت شب و کولی و آتش بود!
شب که آغوش گشود، حکایت آغاز شد!
تو به زیباییِ تمام شعله میکشیدی
و گیسو میافشاندی،
و من واله و مجنون
دائما دور تو میگشتم،
دور تو میرقصیدم اما...
اما چقدر کوتاه!
چقدر شقایقگونه!
سپیده که سر زد، تو فرونشستی.
من هم نشستم.
سپیده که سر زد،
از آن رقص شبانه دیگر هیچ نماند
جز خاکستری سرد و یک کولی خسته.
و من رفتم.
مثل تمام کولیهای دنیا که باید بروند!
رفتم چون رفتن، سرنوشت من بود.
رفتم اما قصهٔ تو پایان نگرفت.
آتشت در من ماند،
آتشت در دل ماند،
و سخت میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند...
.
نویسنده : زهرا حبیبی
همه ی ما
گاهی نیاز داریم بدانیم کسی هست
که در دور دست ها
جایی میان خلوتِ عاشقانه ی بی تکلفش
به ما میاندیشد
و دوستمان دارد...
فرقی نمیکند چقدر دور،
چقدر دست نیافتنی،
چقدر محال...
دوست داشتن و دوست داشته شدن،
همین حواشیِ پررنگ تر از متن،
حتی اگر دور از دسترس هم باشند،
آدم را دلگرم میکنند...
برای ادامه دادن،
برای بودن،
برای زیستن...
و این قدرت عشق است!.
**ارسالی از همراهان**
#Hogo
یک روز مشغول تمرین گیتار
زنگ زد
اسمش را دیدم
ناگهان چشمانم مثل بچگی
بعد از شوق خریدن ماشین اسباب بازی گرد شد
جواب دادم...
صدایش همچنان مثل قبل برایم آرام بخش بود
مخصوصا وقتی همراه با حرف زدنش
روی سیم های گیتار
آهنگ غوغای ستارگان را مینواختم
عجیب آرامبخش بود
حالا نشسته ام
گیتارم همان است
نت های آهنگ همان است
اما تویی که باید باشی
نیستی...
Saeid rjb
یک شب
میان جاده های دلتنگی خیالم قدم زدم
به هر کوچه و خیابانی رسیدم
یاد تو را دیدم
تویی که دلیل همه ی نوشته های منی ...
#hogo
یک شب در کنار تمام دلتنگی هایم
تو را کنار خود دیدم
آرام دستت را گرفتم و چشم هایم
پر از اشک هایی شد
که گرمای هر قطره اش
اتش بر دل غم دیده ام میزد
به خودم آمدم دیدم همه اش
یک توهم از داشتنت بود
و باز هم شروع یک برگ از
خاطرات دلتنگی هایم رقم خورد
کاش بودی...
✏️ #saeid_rjb
#hogo
telegram :@azaddel
دوست داريد بدانيد چه كسى
عكس پروفايل شمارا چك مى كند؟!"
بگذاريد من به شما بگويم
آن بنده ى خدايى كه با دل شكسته
رهايش کرده ايد... آن بنده ى خدايى كه خيلى وقت است
سراغش را نمى گيريد...
آن كسى كه وابسته اش كرده ايد و
بى توجه به اين كه،
چه بر سرش مى آيد
دنبال زندگى خودتان رفته ايد...
او بارها در طول روز عكس پروفايل شما را
چك ميكند...
بارها!
به یادت
روز های زیادی
چشم های گریانم
تو را از خدایش
تمنا میکند
کجایی...
#هوگو
سلام عشق قدیمی
امیدوارم با دیدن این متن
شاید همین فردا
یا شاید سالیان دیگر
کمی یادم بیفتی
میدونم تو هم مثل من دلت تنگ شده
یا شاید هر روز داری به گذشته و خاطراتمان فکر میکنی
ولی بدون هیچوقت تو را فراموش نخواهم کرد
همیشه در قلبم خواهی بود
دوستت دارم
(هوگو)
Saeidrjb#
ی وقتایی هست که عاشقت میشم
بیش تر از همیشه
و تنها آرامش دهنده ی قلبم آغوشته
و هیچ چیز و هیچ کس توان ارامش دادن من رو نداره
چ میشد خدا تو رو به من میداد
مگر زمینش به آسمان میامد َ
زِمستان بود و بیتابی،
دِلم جایی فَدایی شد...
نَفس در سینه خُشکش زد،
دِلم با تو هَوایی شد...
یادش بخیر
ی روزی این وبلاگ واسه خودش برو و بیایی داشت
به یاد دوستای گل و قدیمیمون
همتونو دوس دارم
به چنلمون سر بزنین
telegram.me/azaddel